سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید








گروه طراحان قدرتمند وب
خاطرات حج دانش آموزی استان خراسان رضوی سال 1390
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 95/3/23 | 5:13 عصر | نویسنده : محمد کبیری

استان اصفهان - شهرستان درچه

شهادت پاسدار اصفهانی در استان حلب سوریه 

یکی از پاسداران استان اصفهان در نبرد با تروریست های تکفیری در شمال سوریه به شهادت رسید.

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ خبر شهادت یک پاسدار ایرانی دیگر در سوریه اعلام شد.

"مهدی اسحاقیان" از پاسداران لشکر 14 امام حسین (ع) استان اصفهان در نبرد با تروریست های تکفیری در استان حلب سوریه به شهادت رسید.

این شهید از اهالی شهرستان "درچه" در استان اصفهان است و پیکرش سه شنبه 25 خردادماه ساعت 17:30 از میدان امام خمینی(ره) این شهرستان به سوی گلزار شهدای شهرستان درچه تشییع خواهد شد.

شهید اسحاقیان سومین شهید مدافع حرم شهرستان درچه است و پیش او "سید سجاد حسینی" و "سید حسین براتی" از پاسداران این شهرستان در سوریه به شهادت رسیدند.

استان حلب در شمال سوریه طی روزهای اخیر صحنه شدیدترین درگیری ها بین رزمندگان مقاومت و تروریست های تکفیری بوده است.



منبع modafeon.blog.ir




تاریخ : پنج شنبه 93/7/10 | 6:11 عصر | نویسنده : محمد کبیری

سلام دوستان عزیز

بعد از مدت زیادی چشم انتظاری و صبر و حوصله کردن بالاخره کربلا رو از آقا گرفتم . 

93/6/24 روز پرواز به سوی کربلای معلی و نجف اشرف . 

خاطرات و عکسهای جالبی هم از این جا دارم که انشاالله در اسرع وقت در وبلاگ قرار میدهم




تاریخ : پنج شنبه 93/5/9 | 12:26 صبح | نویسنده : محمد کبیری

سلام دوستان 

الان یک روز از عید سعید فطر سال 1393 میگذرد و من همچنان مست خاطرات شیرین مکه و مدینه . اما چه فایده که ...

در ضمن یک ساله دلم برای حرم آقامون امام حسین (ع) و عباس علمدار پر میزنه و دوس دارم زود تر به بین الحرمین برم و یه دل سیر گریه کنم . یادش بخیر بین الحرمین مدینه . فقط میتونم بگم یادش بخیر 

فکر نکنید همینجوری این وبلاگ به امان خدا ول کردم و رفتم . نه ، همیشه سر میزنم و دوس دارم خاطرات و عکس ها رو کم کم داخل وبلاگ بزارم تا همیشه به یاد اونجا باشم

بیشتر از همه این خاطرات برای خانواده ای که در آینده تشکیل میدم مینویسم .

امیدوارم خدا دوباره منو بطلبه با مامانم برم . خیلی دوس دارم با مامانم طواف یار به جا بیاریم

الان هم یه چند تا عکس خوشگل و باحال و متفاوت میزارم تا حال کنید . ممنون همراهیم میکنید . در پناه خدا

 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/11/23 | 8:59 عصر | نویسنده : محمد کبیری

سلام دوستان عزیز . 

اینا هم یه تعداد اندکی از عکس های متفاوت از مکه و مدینه 

خوشتون اومد نظر بزارید جون ما . کشته مرده نظراتتونم

خط 3 - هتل منار الفضی در مدینه

بر فراز آسمانها

خداییش ماشیناشونم ماشینه ها 

بدون شرح . بالاخره رهبرشونه دیگه

اینا هم هتل های مدینه . دیگه هم میزارم . البته اگه نظر بزارید

اینم اتوبوسی که ما رو از هتلمون به خونه خدا میبرد . خط 12

عجب بازار های رنگارنگی داشتن .

بدون شرح

 




تاریخ : جمعه 92/11/18 | 11:35 عصر | نویسنده : محمد کبیری

سلام دوستان

واقعا شرمنده ، سرم شلوغه و نتونستم خاطرات و عکسهای جدید بزارم اما همیشه میام و به وبلاگ سر میزنم 

ممنون از کسایی که هنوز به وبلاگ سر میزنن و ما رو فراموش نکردن

یه مژده بدم که عکسهای سری بعد کلا متفاوت هستن با عکسهایی که تاکنون کذاشتم . راستی شماره مهدی اسدی هم گیر آوردم .

سرپرست عزیزمون آقای حاتمی در حال صحبت با گروهشون یعنی ما . دارن برنامه رو توضیح میدن

اینم خودم . یه ژستی گرفتم  کنار ستونایی که سقفشون باز و بسته می شن . مدل چتر هستند

اینم هادی جون . نمیدونم منو یادشته یا نه . شمارشو ندارم دلم براش تنگ شده اگه کسی خبری داره ازش ما رو بی خبر نزاره

کلاس مناسک حج داخل هتل منار الفضی مدینه منوره

دوستان عزیز و حاج آقای اسدی در حال انتظار برای اتوبوس . میخوان برن مسجد النبی پ

از سمت راست . مهدی اسدی . علی رفاهی . رضا رفیعی . عباس فرهادی . عقب اتوبوس در حال رفتن به مسجد النبی

الهی الهی الهی . داره دونه برا کبوترای بقیع میریزه حاجی کوچولومون

خدایا دانشگاه فردوسی میخوام ( به آرزوش رسید )

مرتضی ، وسطی دوست عزیزمون از سبزوار اسمشو نمیدونم بعدی هم رضا . دوتایی که اسمشون رو بردم هم اتاقی های عزیزم بودن . یادش بخیر 

 

دوستان عزیز من تمامی عکسها رو کم کم میزارم اما هر کی دوس داره بگه زودتر عکسشو بزارم با اس ام اس ، زنگ یا پیغام در همین جا

عزیزانی هم که فکر میکنن دوستان من محسوب نمیشوند و با من در این سفر نبودند و میخواهند بروند یا در انتظار هستند که بروند یا رفتند و دلشون از هر جای مکه و مدینه عکس میخواد بگن تا اگه داشتم براشون بزارم 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/6/20 | 11:4 صبح | نویسنده : محمد کبیری

سلام دوستان عزیز 

چند وقتی بود آپ نکرده بودم ، دیدم هیچ کس نظری نذاشت

فکر نکنید بی خیال وبلاگ شدم و بهش سر نمیزنم

دیر و زود داره پست ها اما سوخت و سوز نداره

حالا چند تا عکس دیگه میزارم شاید دوستان به وجه بیان و چند تا نظری ، پیشنهادی ، سلام علیکی برام بزارن




تاریخ : جمعه 92/3/17 | 2:39 عصر | نویسنده : محمد کبیری

روز چهارم مدینه (زیارت دوره)

پس از اقامه نماز در حرم نبوی و صرف صبحانه در هتل، آماده برای زیارت دوره هستیم .

ساعت 7صبح است و ما در منطقه ی احد هستیم ودر کنار کوه احد روبروی مرقد مطهر حمزه سیدالشهدا و سایر شهدای احد ایستاده ایم . البته قبوری خاکی که با چند سنگ علامت گذاری شده است و اجازه ی نزدیک شدن را نمی دهند . حمزه و هفتاد شهید احد .

سپس از آنجا به مسجد قبا رفتیم در فضیلت منطقه ی قبا همین بس که اولین خاکی از مدینه است که افتخار بوسه زدن بر قدم های پیامبر را پیدا کرد و پیامبر بعد از استقرار در مدینه نیز هر هفته دوشنبه ها به این مسجد آمده و نماز می خوانده اند .  من هم 2 رکعت نماز تحیت در آنجا و مساجد دیگر به جا آوردم .

مسجد فتح و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا از دیگر مساجدی بودند که ما افتخار دیدنش را داشتیم .مسجد ذوقبلتین که پیامبر بعد از اینکه دو رکعت نماز ظهر را خوانده بودند، جبرئیل نازل شد و آیه تغییر قبله را آورد: (فولّ وجهک شطرالمسجدالحرام) را هممشاهده کردیم .

 

به هتل بازگشتیم و نماز ظهر و عصر را در هتل به جماعت اقامه کردیم . و پس از صرف ناهار دوره ویژه زیارت را آغاز کردیم . در این دوره ما در اتوبوس نشسته بودیم و روحانی دیگری که فکر کنم راوی بود سرگذشت مساجد دیگر مدینه را برایمان توضیح میداد .

 

به مسجد شیعیان ( باغ شیخ عمری) رسیدیم . مسجد شیعیان در وسط یک نخلستان با صفا و سر سبز واقع شده بود  که هوای داخل آن با خارج آن بسیار فرق داشت . هوای داخلش مثل آب و هوای شمال ایرانه .اما آب و هوای خارج آن قدر گرم است که نگو .  این مسجد در شارع علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و قبل ازبیمارستان قلب الزهرا (سلام الله علیه) . وارد مسجد که شدم ،چشمم به مُهرها افتاد. خیلی دلم برایشان تنگ شده بود . چه مسجد و نمازگزاران با صفایی . شیخ عمری رهبر شیعیان عربستانیه که سال 1388 به رحمت خدا رفته و قبر آن در قبرستان بقیع واقع می باشد .اینقدر تشیع جنازه بزرگی داشته که وهابی های آنجا وحشت زده شده بودند .  پس از نماز در این باغ سوار بر اتوبوس ها از مسجد شجره ، آشپزخانه مرکزی و ... دیدن کردیم . پس از دوره به مسجد النبی رفتیم و چون اهل تسنن به هم متصل نبودند و ما هم تا به مکانی که شیعه ها نماز میخوانند می رفتیم ، نماز دیر می شد . نماز را فرادی خواندیم و من با مهدی پیاده به هتل برگشتیم . در بین راه به یه پارچه فروشی رفتیم . من فقط یه قیمت پرسیدم اما او دست بردار نبود ، و پیله کرده بود که باید بخری ، نه به زور همینجوری دوستانه. منم یه قواره چادری الگانس خریدم و پس از صرف شام هم به مزایا مول رفتیم و خرید هایی هم در اینجا داشتم . فروشگاه به هتل خیلی نزدیک بود  ولی ما برای اذیت اونها(راننده ها) با ماشین های رایگان سوار شدیم تا ما را به هتل بیارد . وقتی بقیه مسافران رو به مقصد های دور رساند .با زبان خودشون از ما پرسید کجا میرید . ما هم گفتیم فندق منار الفضی ، یعنی هتل منار الفضی . تعجب کرد و گفت قریب قریب. یعنی ازفروشگاه تا اونجا نزدیکه .بالاخره ما رو رسوند و دست آخر یه چیزی هم به یکی از بچه ها گفت . ولی به اذیتش می ارزید .امروز روز پرکاری بود برای همه بچه ها .




تاریخ : چهارشنبه 92/2/4 | 3:11 عصر | نویسنده : محمد کبیری

ت

ضریح حضرت محمد (ص) 

بدون شرح

جلسه توجیهی در اتاق سرپرستمون آقای حاتمی

بیت رهبری در مدینه منوره

 

رضا رفیعی در حال تلاوت قرآن و عباس فرهادی ( سلام دوستان)

من و مهدی اسدی  (بی معرفت ) در مسجد قبا

 

باز هم در لباس احرام




تاریخ : چهارشنبه 92/1/21 | 4:10 عصر | نویسنده : محمد کبیری

روز سوم مدینه ( بهترین نماز)

ساعت 4:30 از خواب بیدار شدم و منتظر بچه های تربت بودم تا بیدار بشن که با هم به حرم بریم ولی از شدت خستگی اونا نتونستن بیدار بشن و من ساعت 6 به حرم رفتم و سریع خودم رو به شیعه ها ملحق کردم . و دقیقا موقع اقامه نماز رسیدم . به هتل آمدم و پس از صرف صبحانه ساعت10 به بعثه ی مقام معظم رهبری رفتیم تا روحانی اعلام حضور نماید و سپس با هادی به حرم نبوی مشرف شدیم . و خود را به کنار مرقد پیامبر رساندیم و همونجا جا خشک کردیم . و من بهترین نماز عمرم رو اونجا خوندم . خلاصه به نیابت از پدر و مادر و همه کسایی که التماس دعا گفتند نماز زیارت خوندم . از اونجا به دست فروشی ها رفتیم که من یه تسبیح از اونجا خریدم و مهدی و علی و عباس نفری 5 تا 10 تا ساعت خریدند .

پس از صرف ناهار که ماهی پلو همراه با نوشابه و سالاد و پرتقال بود به کلاس مناسک حج رفتیم . در این کلاس نحوه بستن احرامی آموزش داده شد .

ساعت 5 سوار بر اتوبوس ها به مسجد حضرت علی (ع) رفتیم که نگذاشتند در آنجا تجمع کنیم . پیاده به مسجد غمامه اومدیم . مسجدی که پیامبر در آنجا نماز باران ، عید سعید فطر ، عید قربان و نماز های جمعه را اقامه کرده اند و تا حرم حدود صد متر فاصله داشت . سریعا خودمون رو به مسجد النبی رسوندیم و نماز مغرب و عشا رو در اونجا اقامه کردیم .  

 




تاریخ : یکشنبه 92/1/11 | 4:14 عصر | نویسنده : محمد کبیری

ببخشید دوستان.  این تصاویر رو نمیدونم چرا نوشن نمیده . اما دوباره میزارم

من و جلال

 

ختم قرآن در مسجد النبی

 

برگشت به هتل با ماشین های مجانی از فروشگاه منارالفضی

 

بدون شرح

 

کوه احد

 

من و امیر رضا سر سفره ناهار ( بفرمایید ناهار )

 

عزیزان نظر فراموش نشه .  تو رو خدا اگه نظر نمیدی یه ردی از خودت بزار تا بفهمم کی افتخار داده و اومده به وبلاگم سر زده . قطعا بدونید هر چه شما بیشتر نظر بزارید منم بیشتر تشویق میشم تا خاطرات و عکس های جدید رو بزارم 

اگه کسی از مهدی اسدی خبری داره مارو با خبر کنه 

دوستانی که با من تو حج بودن اگه دوس دارن  ، بگن تا عکسشون رو بزارم . البته من همه عکس ها رو سعی میکنم کم کم تو وبلاگ قرار دهم .




  • علمیه
  • مواظب
  • ضایعات
  • سفارش تبلیغ
    کد پیغام خوش آمدگویی

    کد مداحی و آهنگ مذهبی